سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یه بار از فشار دستشویی داشتم میترکیدم تا رسیدم خونه پریدم تو

 

دستشویی شروع کردم به باز کردن دکمه های پیراهنم


به دکمه ی اخر که رسیدم یادم افتاد نباید پیراهنم رو در بیارم


هیچی دیگه انقدر خندیدم اون یه ذره مقاومتی که داشتمم از بین رفت و
.....


بگذریم چشمک





[ پنج شنبه 93/8/1 ] [ 9:59 عصر ] [ نیما ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه