ساعت دو و نیم نصف شب این همسایه بیشعورمون با مشت می کوبید به دیوار!!
حالا خوبه من خواب نبودم داشتم شیپور تمرین می کردم .
مردم خیلی بی فرهنگ شدنا.
اه اه اه ...
[ جمعه 93/8/2 ] [ 8:18 عصر ] [ نیما ]
یه بار از فشار دستشویی داشتم میترکیدم تا رسیدم خونه پریدم تو
دستشویی شروع کردم به باز کردن دکمه های پیراهنم
به دکمه ی اخر که رسیدم یادم افتاد نباید پیراهنم رو در بیارم
هیچی دیگه انقدر خندیدم اون یه ذره مقاومتی که داشتمم از بین رفت و .....
بگذریم
[ پنج شنبه 93/8/1 ] [ 9:59 عصر ] [ نیما ]
::